یکشنبه، بهمن ۲۹، ۱۳۸۵

بهونه

آخه چه جور دلت اومد تنها بذاری و بری
آخه مگه حرفی زدم زخم زبونی من زدم
آخه چه جور دلت اومد تنها بذاری و بری
آخه مگه حرفی زدم زخم زبونی من زدم
آره همش بهونه بود مساله یار دیگه بود
دلت هوایی شده بود کارم از کار گذشته بود
برو با یارت عزیزم رهاکن این تن منو
الهی شصت ساله بشه عشق قشنگت عزیزم
اما یه قول بهم بده یارتو تنها نذاری
که مثل من اسیر بشه آواره از خونه بشه
آخه چه جور دلت اومد تنها بذاری و بری
آخه مگه حرفی زدم زخم زبونی من زدم
آخه چه جور دلت اومد تنها بذاری و بری
آخه مگه حرفی زدم زخم زبونی من زدم
آره همش بهونه بود مساله یار دیگه بود
دلت هوایی شده بود کارم از کار گذشته بود
برو با یارت عزیزم رهاکن این تن منو
الهی شصت ساله بشه عشق قشنگت عزیزم
اما یه قول بهم بده یارتو تنها نذاری
که مثل من اسیر بشه آواره از خونه بشه
منم یه قول بهت میدم یه روز فراموشت کنم
قلبمو سنگیش بکنم عشقتو خاکستر بکنم
اگه یه روز خواستی گلم کسی رو نفرینش کنی
بگو که مثل من بشه زجر جدایی بکشه
همش بهونه بود
مساله یار دیگه بود
دلت هوایی شده بودکارم از کار گذشته بود
یه قول بهم بده که هیچ وقت یارتو تنها نذاری
که مثل من اسیر بشه و آوارت
اگه خواستی کسی رو نفرین بکنی
بگو که مثل من بشه زجر جدایی بکشه زجر جدایی بکشه
آخه چه جور دلت اومد تنها بذاری و بری
... آخه مگه حرفی زدم زخم زبونی من زدم