یکشنبه، بهمن ۱۵، ۱۳۸۵

مریض شده ام

مریض شده‌ام
تلاش زیادی کردم
بار سنگینی بود
فکر کردم تنهایی می‌توانم
با هیچ کس حرف نزدم
کمرم شکست
کاری هم پیش نبردم
دکتر می‌گوید
دیر آمدی
خسته‌ام
خیلی خسته
به من جایی بدهید
می‌خواهم بخوابم
من مریض شده‌ام
یک تخت خالی به من بدهید
یک دنیای خالی
یک قلب خالی
من مریض شده‌ام