دوشنبه، خرداد ۰۸، ۱۳۸۵

خاطره مجروح

پائیز اخر انتظار برگها نیست
. اول انتظار ادمهاست
من ایمان دارم توبه اقرار گناه کردهاست
. وتو بی گناهترین خاطره زندگی من بودی
شبهای شکوفه برای من سرآغاز زندگی دوباره است
. اما در شهر کوچک من دوباره بلند شدن تولدی دوباره میخواهد
این هذیان سالهای صبوری نیست
. حقیقت محض زندگی ماست
من دل تنگ نشده ام مگر
. برای لحظه هایی که تو نیستی و مانده ام
خدا کند شبهای تاریک زندگی من
. نفرین دقایق تنهایی تو باشد